مهرماه نود و نه
پیش نمایش مطلب شما : عکس 1 در این عکس گریه کردهای فرهام. تو این جانور را دوست داشتی و دلبستهاش بودی. شرایطش نبود، درک میکردی، تو پسر کوچولوی فهمیدهای هستی. ما هرروز صبح تا ظهر باهم درس میخوانیم. من معلمت هستم. بهت اخم میکنم. برایت مشق میگویم. شعر میخوانم و کلمات را هجی میکنم. من به هرشمایلی که تو محتاجش باشی درمیآیم. من عاشقت هستم، مادرت! و طاقت هرچیز را دارم جز اشکهایت. پس رها کردن را یاد بگیر، دل بریدن را. وابسته نباش. به وقت ناراحتی بغض کن، گریه کن، اشک بریز اما موقع رهاکردن لحظهای درنگ نکن......